اومدم عمو ، تا فدات بشم
تا فدایی ، کربلات بشم
من زنده باشم و تو
افتاده باشی از پا
دارم میام به یاری
ای یادگار زهرا
خون حسنی تو ، رگهامه عموجان
نیروی علی تو ، دستامه عمو جان
ابن الحسنم من
واسه کشتنت ، با سر اومدن
رد بشن باید ، از رو نعش من
بابام میگه نباید
عمو بمونه تنها
باید فدا بشی تو
راه حسین زهرا
توی بغل تو ، این لحظه آخر
جون می دم عمو جان ، مثل علی اصغر
ابن الحسنم من
آرزومه که ، جون بدم رو پات
پس قابله ، زندگیم فدات
الهی من بمیرم ، افتادی توی این حال
دردت به جون من آه ، نبینمت تو گودال
جمعن همه دورت ، با نیزه و با تیر
هی می زننت با ، سنگ و چوب و شمشیر
ابن الحسنم من
- شنبه
- 24
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 19:19
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
وحید محمدی
ارسال دیدگاه