• جمعه 31 فروردین 03


برداشتی منظوم از زیارت عاشورا -(سلام ما به تو ای بابِ امت، تو ای جانِ رسولِ نور و رحمت!)

1186
1

برداشتی منظوم از زیارت عاشورا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزیارَتکُم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن (ع)

سلامِ ما به تو ای بابِ امت
تو ای جانِ رسولِ نور و رحمت

سلامِ ما به تو ای حافظِ دین
گلی از گلشنِ طاها وُ یاسین

سلامِ ما به تو ای روحِ والا
حسین ای زینتِ دامانِ زهرا

سلامِ ما نثارِ روحِ پاکت
به جسمِ بی سر و صد چاک چاکت

سلامِ ما به تو ای ثارالله
شهیدِ انتقامِ آل الله

سلامِ ما به آن ارواحِ طاهر
شدند اندر رکابت حیُّ حاضر

سلامِ آن لاله های غرقِ در خون
که گشته در جوارِ عشق مدفون

سلامِ ای تشنه ی جامِ حقیقت
ز ما بر تو درود و هم تحیّت

سلامِ ما به آن خون و قیامت
به آن وا ویلتای صبح و شامت

سلامِ ما به تا روزِ قیامت
به تو وُ یاورانِ با مرامت

سلامِ حق به تو مغلوبِ پیروز
که تا من هستم و باقی شب و روز

سلام ما به تو ای بابِ امت
نرفتی زیرِ بارِ ظلم و ذلت

سلام ما به تو وُ خونِ پاکت
که بی غسل و کفن کردند خاکت

سلامِ ما به تو تا زنده هستم
نثارِ جانت ای عشقِ الستم

اماما جان ما گردد فدایت
چه سنگین است اندوه و عزایت

خدا لعنت کند هر آن جماعت
کز ایشان شد جهان غرقِ مصیبت

خداوندا هزاران بار لعنت
نثار روحِ پستِ آن جماعت

اماما! جانِ عالم داغدار است
عزایت بس که تلخ و ناگوار است

بوَد جانِ محبانت عزادار
غمِ داغت بوَد بر سینه دشوار

خدا لعنت کند آن ملتی را
بساطِ ظلم را کردند بر پا

ندای حق را از تو شنیدند
مسیرِ حق را با دیده دیدند

ولی از یاریت پا پس کشیدند
چگونه مهرِ تو از دل بریدند

چه راحت پشت بر قرآن کردند
اطاعت از صفِ شیطان کردند

به ظاهر عهدِ خود پیمان کردند
به باطن بیعتت کتمان کردند

تو را تا کربلای خون کشاندند
میانِ قتلگاهِ خون نشاندند

فرا خواندند خورشیدِ کرم را
ولی یاری نکردند این علَم را

به نیزه برده آن راسِ جدا را
سرِ فرزندِ شاهِ لافتی را

نهالِ دامنِ خیرالنّسا را
نگهبانِ حریمِ کبریا را

مقامی را که حق مخصوصتان کرد
و ما را تا ابد پابوستان کرد

شکستند آن همه شان و مقامت
چه تیر و نیزه ها ریختند کامت

الها! لعن کن تو اشقیا را
ز خون دریا نموده نینوا را

خدا لعنت کند بر آن جماعت
که چیده پایه ی ظلم و جنایت

خدا لعنت کند آن امتِ پست
به ظلمِ ناروا شانِ تو بشکست

چطور آتش کشیده کربلا را
به ناحق ریخته خونِ خدا را

خدا داند که ما در اوجِ نفرت
چه بیزاریم از این قومِ شقاوت

به ظالم روز شب نفرین و لعنت
به پا کرده چنان ظلم و جنایت

حسین ای سید و سالارِ امت
به تسلیم توئیم ما تا قیامت

هر آنکه از شما دارد اطاعت
منم با او بمانم در محبت

هر آنکه با شما دارد عداوت
منم با او به اوجِ خشم و نفرت

هر آنکه در دلش دارد ولایت
به حق از ظالمان دارد برائت

خدایا لعن کن ابن زیاد را
همان لامذهبِ امّ الفساد را

اساسِ هر چِه کفر و عناد را
به رویت داده حکمِ جهاد را

خدا لعنت کند مروانِ دون را
به راه انداخته سیلابِ خون را

خدا لعنت کند عمرِ ابن سعد را
و جمله ظالمانِ فرد فرد را

خدایا لعن کن بر ابنِ مرجان
و در قعرِ سقَر جایش بگردان

وَ نفرینِ خدا بر شمرِ ملعون
که کرده کربلا را شطی از خون

خدا لعنت کند هر آن جماعت
به ناحق آمده در جنگِ حضرت

تمامِ اسبها را زین کردند
نقاب بر چهره ی ننگین کردند

بساطِ جنگ را کرده مهیا
ستم ها کرده بر اولادِ زهرا

امامِ مهربان را خار کردند
اسیرِ فرقه ی کفار کردند

حسین ای صاحبِ مجد و کرامت
حسین ای مستِ صهبای شهادت

پدر و مادرم گردد فدایت
فدای تو وُ آن راسِ جدایت

به حقِِّ آن خدای حیِِّ نامی
که داده بر شما شان و مقامی

و تا که روز و شب دارد دوامی
فرستم بر روانِ تو سلامی

به لطف و آبروی آن امامی
مرا کرده به عشقِ خود گرامی

بیایم بهرِ یاری در رکابت
بگیرم تا ز دشمن انتقامت

به حقِِّ آن خدای پاک و منّان
دو عالم آبرومندم بگردان

حسین جان ای امام و بابِ امت
تقرّب جویم از بابِ ارادت

تقرب سوی تو وُ خاندانت
به جَدّ و امّ و بابِ مهربانت

سلامم بر شما ای ثارالله
تقرب جویم اوّل از الی الله

بسوی آن رسول پاک و والا
به سوی بابِ تو عالیِ اعلا

بسوی مادرت زهرای حورا
بسوی آن برادر نورِ طاها

بسوی حضرتت ای جانِ زهرا
شفیعِ من شوی دنیا وُ عقبا

دو عالم ای خدای پاک و منّان
حسین را آبروی من بگردان

سلام من به تو ای بابِ امت
تو ای خورشید مصباحِ هدایت

و لعنِ حق به آنان خوار کردند
سرت را شهره ی بازار کردند

همان جرثومه ی ظلم و ستم را
شکستند حرمت اهلِ حرم را

الها کن هزاران بار لعنت
به این قومِ پلیدِ زشت طینت

شدند اعراضِ بر قرآن و عترت
زمین خالی شد از نورِ حقیقت

و من از ظالمان دارم شکایت
که کردند این چنین ظلم و جنایت

اماما! سوی تو دارم محبت
به شدت جویم از ظالم برائت

هم آنهایی که پیمان را شکستند
کمر بر خنجر و شمشیر بستند

به جنگِ با قتالت بر خواستند
خدا داند چقدر آنان پستند

من از جان حمد و شکرِ آن خدایم
مرا با نورتان کرد آشنایم

اماما! در سرای هر دو عالم
تو لطفت را نما مشمولِ حالم

خداوندا مرا ثابت قدم کن
هوا دارِ امامت از کرم کن

شدند این روز را مسرور و خندان
به عشقِ کشتنِ شاهِ شهیدان

عذابِ سخت بر این قوم مغرور
که تا روزِ ابد گشتند منفور

الها! هر چه ننگ و هر چه نفرین
نثارِ طینتِ این قومِ بی دین

بسوی آن خدای ذات و منان
و میجویم تقرب با دل و جان

برائت دارم از روی پلیدان
همان غارتگران دین و ایمان

من از آن ظالمان بیزار هستم
به شدت نفرت از کفار هستم

سلام آن احمد و نورِ یقینش
به شرح صدر و قرآنِ مبینش

الها لعنِ تو تا آخرین حد
به اوّل ظالمِ آلِ محمد(ص)

الها لعن کن آن ظالمین را
همه، از اولین تا آخرین را

الها لعن کن بر آن جماعت
که بر پا خواسته با جنگِ حضرت

الها دائماً بفرست لعنت
به هر چه عاملانِ این جنایت

به پیشانیِ ظالم ننگ و ذلت
رسانده شاهِ دین را به شهادت

شده در قتلِ آن شاهِ شهیدان
همه همدست و هم آیین و پیمان

سلامِ حق به تو ای بابِ امت
به روحِ پاکِ تو ای نورِ جنت

به آن ارواحِ پاکانِ حریمت
که در درگاهِ تو کردند اقامت

سلام جاودانِ حضرتِ حق
نثارِ خفتگانِ جنتِ حق

سلامم بر تو تا هر چه حیاتم
اماما! ای تویی بابِ نجاتم

خداوندا! بحقِ این زیارت
نباشد آخرین دیدارِ حضرت

سلام آن سیدِ مظلوم و بابش
شهیدانِ غریبِ در رکابش

الها! لعنت و خشمت به هر آن
نثارِ اولین ظالم بگردان

خدا لعنت کند آن مردمی را
و از آن اولی تا پنجمی را

به آن روحِ پلید دشمن دون
به بنیانِ عبیداللهِ ملعون

الها لعن کن تو اولی را
که نا حق کشته فرزندِ علی را

یزیدی که فنا کرده زمین را
نثارش کن تو خشمِ آتشین را

الها لعن کن آن مردمی را
به خاک و خون کشیده عالمی را

خداوندا مرا ثابت قدم کن
هوا دارِ محبّان از کرم کن

مقامی که تو میخوانی محمود
نصیب من نما ای ذات معبود

تو از اعمالِ من گردی خشنود
من از احسانِ تو ای منبعِ جود!

الها حرمتِ مهدیِ زهرا
تو دیدارش نصیبِ ما بفرما

رکابِ آن امامِ نور و رحمت
بگیرم انتقام از آن جماعت

همه تحتِ لواء حیِِّ قائم
برائت جویم از اعمالِ ظالم

اماما حرمتِ شان و مقامت
به آن آباء و اجدادِ گرامت

به حقِ آن خدای مهربانم
به لطف تو مرا داده امانم

چه اَجری حق مرا کرده عنایت
که دارم حُرمتِ حزن و عزایت

چرا که این مصیبت بس عظیم است
عزادارت خداوندِ علیم است

الها تو قرارم ده از آنان
که لطفت میشود مشمول ایشان

به آنان کرده ای تو لطف و احسان
وَ هم بخشیده ای فیضِ فراوان

الها در حیات و در مماتم
بحقِ آن نبی نورِ نجاتم

حیاتم بخش یارب مثلِ خوبان
همانندِ حیاتِ آلِ پاکان

بحقِ اولیا نورِ صراطم
که تو مانندِ آنان کن حیاتم

الها لعن و نفرینت به هر بار
نثارِ زاده ی هندِ جگر خوار

بگو در روزِ عاشورا چه کردند
خیامِ آل طاها دست بردند

مقام و حُرمتِ او را شکستند
و آب را بر خیامِ او بستند

که آن روز خود را پیروز خوانده
رُخِ آیینه را در خون نشانده

چگونه ای خدا آن قومِ کفّار
شده در لعن و خشم تو گرفتار

الها لعنِ تو بر آلِ سفیان
معاویه یزید و جمله خصمان

الها لعن دائم کن گرفتار
تو بر ذاتِ پلیدِ قومِ غدّار

نما لعن و عذابت صد برابر
نثارِ روح آن قومِ ستمگر

الها لعن و نفرینِ فراوان
و بر آلِ زیاد و آلِ مروان

الها لعن کن آن سومی را
و ابنِ سعدِ پست جَهنَمی را

الها لعن کن تو چارمی را
که ویران کرده باغِ فاطمی را

الها لعن کن تو پنجمی را
زده آتش قلوبِ عالمی را

نما لعنت به تا یوم القیامه
که آن لعنِ خداوند و امامه

الها عارفم این حزن و محنت
که سنگین است بارِ این مصیبت

الها روزیِ ما کن شفاعت
نصیبِ ما نما تسنیم و جنت

حسین اِبن علی آن نورِ رحمت
شفیعِ ما بگردان در قیامت

مرا محشور کن با امّ و بابش
به او و همرَهانِ در رکابش

مرا ثابت قدم کن تا قیامت
به حقِ اولیاءِ راهِ عزت

مرا در پرتوِ نورِ ولایت
دو عالم بخش بر من این سعادت

همانا در پناهِ لطفِ حضرت
در این دنیا نصیبم کن شهادت!

#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 0:50
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران