• پنج شنبه 1 آذر 03

 مرتضی محمودپور

زبانحال روضه گودال -(روز عاشورا)

1921

◾روز عاشورا....

مادری در میان قتلگه و

دختری در حوالی گودال

مادری دست برده برحنجر

مرغکی که شکسته شد پر و بال

دختری دست برده بر معجر

بین یک عده از ارازل شام

وارث ذوالفقار حیدر بود

همچو تیغی برون شده ز نیام

تشنه اما به مثل زهرا بود

قد علم کرد بین دشمنها

آبروی حسین بود و نریخت

بود گر بین دشمنان تنها

یک‌طرف‌خولی‌وسنان،یکسو...

عمرسعد بود و شمر لعین

یکطرف اهلبیت زهرا بود

مردهاشان همه بخون رنگین

با لب خشک بر زمین افتاد

درعسل غوطه‌ور شده قاسم

اربا اربا شده علی اکبر

بی‌قمر گشت چون بنی هاشم

یاس پرپر فتاده بر خاک و...

لاله و غنچه غرق خون یکسو

همه اطفال بین صحرا و

پیکر شاه لاله‌گون یکسو

در مناجات بانویی خسته

در کنار تنی که عریان شد

گفت یارب ز آل پیغمبر

کن قبول این تنی که‌قربان شد

اینکه افتاده پاره پاره به خاک

نور چشمان حیدر و زهراست

تشنه لب،سرجدا،تنی عریان

بین گودال این عزیز خداست

ناگهان دختری ز ره آمد

گفت‌عمه‌که‌این بدن‌ازکیست

این چنین سخت در بغل داری

مگراین‌غرق‌خون‌حسینم‌نیست؟

سرش از تن جدا شده‌ای وای

ازچه‌رو گشته این بدن عریان

باز عمه سنان ز ره آمد

سر بابای من زده به سنان

  • پنج شنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 5:27
  • نوشته شده توسط
  • م-مطلق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران