• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


حضرت علی اصغر(ع) -(غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم)

755

غروب شد و تو ساحلِ، خشک لبات نشستم
تو سایۀ، عطش گرفته ی صدات نشستم
بال کوچیکت تو لباس گهواره جا نشد
هیچ آغوشی به غیر آسمون برات وا نشد
اینا کی ان که رو زمین بال هوایی دارن
برای بردنت عجب برو بیایی دارن
تیرا تو دست مردای چله نشین نشستن
و خاکا همزمان رو صفحه ی جبین نشستن
نگه نداشتن حرمتِ ضریح  حنجرت رو
پا ندادن پرواز نو رسیده ی پرت رو
بهار آرزوهامو  رنگ خزونی کردن
فضای سبز قلبمو پر از نشونی کردن
اینایی که قدم تویِ راه خدا گذاشتن
تو صحن نازک گلوت بی وضو پا گذاشتن
تو رفتی و زندگی از وجود من جواب شد
تو رفتی و سقف هوا روی سرم خراب شد
یه گوشۀ عرش خدا برات لالا می خونن
تلقین تو  فرشته ها همون بالا می خونن
مثه نگاه آخرت که رویِ دل نشسته
تو غصه کشتی نجاته که به گِل نشسته
تو این عطش آبِ پاکی، رو دستای حرم ریخت
چشم تو رو نبست و آسمونا رو به هم ریخت
با اینکه از داغ تو پُر ز دردن این جماعت
اما برات نماز اقامه کردن این جماعت
تو این مصیبت کمک روح تن رسول کرد
لحد آوردن از بهشتو جبرییل قبول کرد
پشت تو سینه می زنن تموم لشگر آب
آروم برو تو آغوش سوختۀ مادر آب
قبر کوچیکت ضریح مدینه ی حسینه
تا به ابد  پرچم فتح سینه ی حسینه

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:0
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران