سخن از عشق تو شد گرچه به اجمال آمد
گفتم از نام تو غم نیز به دنبال آمد
نیّت این بود که جان نذر تو باشد ، یک شب
استخاره زدم و سوره ی انفال آمد
تا که گفتم بأبی أنتَ و أمی ، پدرم
بوسه زد روی لبم بسکه دلش حال آمد
"عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد "
طمع خام نبود آنچه در این فال آمد
بی سرو دست شد آن کس که تو را خواست حسین!
فطرس آن لحظه شفا یافت که بی بال آمد
ده شب از سال چنان ریخت گناهانم که
فکر کردم رمضان رفته و شوّال آمد
کربلایی شدنِ بی تو یزیدی شدن است
بر لب ما صلواتی است که با آل آمد
کشته ی اشک ! چه سرّی است که تا نام تو رفت
اشک جاری شد و با روزی هرسال آمد
آیه ها یک به یک افتاده مقطّع بر خاک
چه بلایی به سر سوره ی زلزال آمد
دو سه خط روضه نخوانم به خدا خواهم مرد
کاش زینب نرسد ، شمر به گودال آمد
دید روباه که این خیمه ندارد عباس
شیر شد با طمع غارت اموال آمد
گوشوار است و النگو طمع شومِ یکی
دیگری با طمع بردنِ خلخال آمد
غارت اهل حرم سهم حرامی ها بود
ساربان - آه ! زبانم بشود لال - آمد
- چهارشنبه
- 28
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 20:55
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن ناصحی
ارسال دیدگاه