تا شدم دور از حریم تو بلایم شد زیاد
غفلت آمد به سراغ من خطایم شد زیاد
پَرسه ام با اهل دنیا غافلم از مرگ کرد
دل سپردنها به این دارِ فنایم شد زیاد
خُرده فعل نیک من را تا کَسی تحسین نمود
خود نمایی ام فراوان شد، ریایم شد زیاد
آرزو های دلم از رحمت بی حدِّ توست
سفره ات را تا که دیدم اِشتهایم شد زیاد
من مؤدّب می شوم، حرف عقوبت را مزن!
التماس این دل سَر به هوایم شد زیاد
گر چه من از چشم خلق افتاده بودم بارها
با نگاه بخششت قدر و بهایم شد زیاد
میکنی شرمنده ام با پَرده پوشی های خود
کِثرت ستّاری ات کرده حیایم را زیاد
یا علی گفتم دل ویرانه ام آباد شد
میل دیدارش دَم ایوان طلایم شد زیاد
پای مِنبرها شنیدم بس که از حُبُّ الحُسِین
اشتیاق دیدن کرب و بلایم شد زیاد
روضه خوان از کربلا تا گفت؛ اربابم رسید..
..روبروی من نشست و گریه هایم شد زیاد
- یکشنبه
- 1
- مهر
- 1397
- ساعت
- 10:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه