افکار دل غم زده ام غیر گنه نیست
باید چه کنم ناجی ام از بهر گنه کیست
بی حاصلی ام درد گرانیست به جانم
گم کرده راهم پیش و پسم وای که ره نیست
در مکتب تعلیم به تسلیم نشستم
عمرم به گنه طی شده هیچم به قدح نیست
حالا که به خود آمده ام حرف من این است
هیچ آتش سوزنده چنان یاد گنه نیست
فرسوده دلم با دل خونبار بگویم
در مصحف من هیچ به جز عمرتبه نیست
رنجیده دله حضرت صاحب زمان وجودم
نومید شده است و دل او روی به ره نیست
هر بار که او بر منه سودازده خندید
دیدم که جوابش بجز از روی سیه نیست
#علی اصغرخواجه_زاده
@khajezade۱۲۸
- چهارشنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 13:38
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی اصغر خواجه زاده
ارسال دیدگاه