• یکشنبه 2 دی 03

 اسماعیل تقوایی

زینب وکوفه -(سلام ای شهر کوفه شهر حیدر )

1108

کوفه وزینب(س)

سلام ای شهر کوفه شهر حیدر

منم بنت علی(ع)وبنت کوثر(س)



به کوی وبرزن تو آشنایم

زمانی بوده در اینجا سرایم



حریم من در اینجا محترم بود

سرای زینبی کوی کرم بود



علی بابای من آقای امت

زمانی کرده در اینجا حکومت



توحق داری که نشناسیم کوفه

دلیلش می کنم تفهیم کوفه



بدان این مردم تو بی وفایند

به ظاهر حق پرست،از حق جدایند



حسین فاطمه دعوت نمودند

ولی پشت وپناه او نبودند



حسینم ماند وخیل دشمنانش

حسینم ماند و جمع کاروانش



زمین کربلا محشر بپا شد

جدال شرک واصحاب خدا شد



بپا شد جنگ خونین،نابرابر

زما هفتاد ودو،زانسوی لشگر



به عاشورا شدم غرق مصیبت

نصیبم شد غم واندوه وحسرت



به ضرب تیغ کین مردمی پست

عزیزان خودم را دادم از دست



ز گلهای گلستان خدایی

نصیبم شد غم ودرد جدایی



لب تشنه حسینم سر بریدند

تن صد پاره اش در خون کشیدند



به یکروزه شدم بی یار ویاور

میان لشگر خصم ستمگر



جدا سر از تن جیش خدا شد

سر آلاله ها بر نیزه ها شد



غروب روز عاشورا وغارت

جسارتهای دشمن با اسارت



به یکروزه خمیده قامتم شد

شبیه پیر زالی صورتم شد



کنون آورده‌اند ما را اسیری

به شهری که علی کرده امیری



برایت کوفه این همواره ننگست

به قلب مردمان تو شرنگ است



شریک قتل گلهای بتولید

به محشر شرمساران رسولید



شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران