نميشـه بـاورم الله اكبــر كـه از تـو بگـذرم الله اكبر
علي اكبرم الله اكبر
علي اكبرم الله اكبر
تو ميري چشم ما بيخواب ميشه دل آب از غمت بيتاب ميشه
كه هر تيري به قصدت پر ميگيره توي راه از خجالت آب ميشه
گل سرخ مني از باغ حيدر
رخـت آيينـه روي پيمبــر
گل سرخم چرا فرق تو شد چاك؟
چـرا افتـاد ايـن آيينه بـر خاك؟
به زاري زينب ازخيمه برون شد فلك چونچشمليلا غرقخون شد
صداي هلهله از خصم برخاست علـي اكبـر از زيـن سرنگون شد
شكستـه پشـت دنيـا از ندامت چقـدر سنگينه يارب اين غرامت
علــي اكبرم! تــاوان خـونت بجــا ميمونـه تـا روز قيــامت
دريغ آندم كه روياروي دشمن
سـوار مـركبت كـردم گل مـن
ندانستم كه چون برگشته باشي
بخـون خويشتن آغشته باشـي
شكسته پشت دنيا از ندامت چقدر سنگينه يارب اين غرامت
علـي اكبـرم! تـاوان خونت بجـا ميمونــه تـا روز قيـامت
فانوسهای اشک - محمد سعید میرزایی
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:47
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه