عماد الدین طبری رحمه الله از کتاب "الحاویه" نقل کرده که زنان خاندان نبوّت شهادت پدران را از کودکان پنهان می داشتند و می گفتند: پدرانتان به سفر رفته اند.
امام حسین(ع)دختری چهار ساله داشت،شبی با حالت پریشانی از خواب بیدار شد و گفت: "پدرم حسین(ع)کجاست؟اکنون او را دیدم!".
زنان و کودکان از شنیدن این سخن گریان شدند و شیون از ایشان برخاست.
یزید از خواب بیدار شد و گفت:چه خبر است؟ جریان را به او خبر دادند.
آن لعین دستور داد سر پدر را برای او ببرند،سر را آوردند و در دامنش گذاشتند.
گفت:"این چیست؟"
گفتند: سر پدر توست.
آن کودک هراسان شد،ترسید و فریاد بر آورد، بعد مریض شد و در همان روزها در دمشق از دنیا رفت.
کامل بهائی،ج۲،ص۱۷۹
- پنج شنبه
- 5
- مهر
- 1397
- ساعت
- 18:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه