◾السلام علیکِ
◾یا ریحانهالحسین
دختری دست بسته روی کبود
داده از کف تمام بود و نبود
روی ناقه نشسته بی معجر
بین نامحرمان و آتش و دود
هیجده سر به روی نی ای وای
کردهاند راه کوفه طی ای وای
راس پر خون حضرت سقا
حنجرش همچو نای نی ای وای
زجر بدتر بود ز شمر و سنان
زبری دست او چنان سوهان
صورتی همچو برگ گل نازک
دختری همچو ساقهی ریحان
در بیابان به زیر بوتهی خار
خواب دیده به دیدهی تبدار
روی دوش عمو مکان دارد
کرده غمها و غصه را هموار
نیمه شب با نهیب آتشبار
گشت از خواب ناگهان بیدار
سایه نحس زجر خیمه زده
بر سر طفل دیده بس آزار
دست بر سر نهاد و گفت بابا
گشته رویم کبود چون زهرا
در بیابان ز ناقه افتادم
رحم کن بر یتیم این صحرا
- چهارشنبه
- 18
- مهر
- 1397
- ساعت
- 1:1
- نوشته شده توسط
- محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه