چشمامو مي بندم و لرزه داره پيكرم
خسته از مصيبت و روضه هاي مادرم
ناله از غم بي كسي ميزنم
بخدا غريب مدينه منم
شد مثل برگ گل جيگرم پرپر
پر ميزنم ديگه بسوي مادر
سردار بي كسم غريبم يارب
شاه بي سپاه مو هيچكي نيس كنار من
وادي غريب كشاست شهر من ديار من
قاتلم توي خونه همسرمه
قاتلم غريبي ه مادرمه
سيلي به مادرم. زد و من مردم
همراه مادرم رو زمين خوردم
سردار بي كسم غريبم يارب
روز تلخي بود برام. روز تار كوچه ها
ميسوزم از اون بلا. تاقيامت اي خدا
نانجيب راه مونو يكدفه بست
مادر و زد و ديگه از پا نشست
دور ديده بود آخه. چشم بابا رو
با پا كنار زد از. سر راه مارو
سردار بي كسم غريبم يارب
*به سبک زیر خوانده شود*
- سه شنبه
- 24
- مهر
- 1397
- ساعت
- 21:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه