رفتی نگفتی که منم، شوق سفر دارم
وداع میکردی با همه، آره خبر دارم
اومدی حالا دیدنم، نمی بینه چشمان
نمیتونم پاشم برات، درد کمر دارم
از در و دیوارِ ، خرابه می باره
غصه و غم روی، عمه ی بیچاره
(من الذی ایتمنی، بابا بابا
تو نور چشمای منی، بابا بابا)
بند دوم ?
این شبا همسایه همه ش، به همه سور میده
اما به ما که میرسه، فحش ناجور میده
حالا که بوی نون میاد، بگو بهم بابا
کجا بودی موی سرت، بوی تنور میده
موی سرت سوخته، آخ جگرت سوخته
دلم بغل میخواست، حیف که پرت سخته
از در و دیوارِ ، خرابه می باره
غصه و غم روی، عمه ی بیچاره
(من الذی ایتمنی، بابا بابا
تو نور چشمای منی، بابا بابا)
بند سوم ?
دیگه کم آوردم بابا، طاقت من طاقه
از لگد زجر و سنان، هنوز تنم داغه
تو که خودت از روی نی، دیدی چه جوری من
چند دفعه ای با صورتم، افتادم از ناقه
به لب رسید جونم، شکسته دندونم
جون به لبم کردن، دیگه نمیتونم
از در و دیوارِ ، خرابه می باره
غصه و غم روی، عمه ی بیچاره
(من الذی ایتمنی، بابا بابا
تو نور چشمای منی، بابا بابا)
- چهارشنبه
- 25
- مهر
- 1397
- ساعت
- 11:23
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه