بخش دوم
شيخ در يازدهم ذيقعده 336 قمرى در عكبراى بغداد پاى هستى بر جهان گذارد و (محمد) نام وى گرديد. از آنجا كه پدر او شخصى پارسا و مذهبى بود و به تعليم و تربيت اشتغال داشت، (ابن المعلم) لقب وى شد و پس از چندى (عكبرى) و (بغدادى) دو لقب ديگر او گرديد
محمد دوران كودكى خود را با (بزرگى) مى گذراند. فراست و تيز هوشى او خبر از گذشته
اى پاك، از خاندان خويش و آينده اى روشن، در بغداد و جهان اسلام مى داد. عشق و شور فراوان به تحصيل موجب شد كه همراه پدر به بغداد رفته و فراگيرى علم و دانش را آغاز كند. او از نشاط وافر و فرح بخش بسيارى در مطالعه برخوردار بود. عطر اخلاص در وجود محمد كار را بدانجا رسانيد كه در پنج سالگى براى او از اين ابى الياس اجازه روايت گرفته اند
و در حالى كه هفت سال و چند ماه داشت از اين سماك نقل روايت كرده است.
وى فرزانه اى تلاشگر گرديد به طورى كه پيش از دوازده سالگى از برخى محدثان روايت اخذ كرده و از استاد خويش، شيخ صدوق قبل از بيست سالگى حديث
شنيده است.
تحصيلات و استادان
(ابن المعلم) سر و وجود خود را از چشمه دانش بغداد طراوت و شادابى بخشيد و از محضر بيش از هفتاد نفر از بزرگان بهره علمى برد. از محضر مظفر بن محمد، ابو ياسر و ابن جنيد اسكافى، (كلام و عقايد) آموخت و از درس حسين بن على بصرى و على بن عيسى رمانى بهره جست. (فقه) را نزد جعفر بن محمد بن قولويه فرا گرفت و از محضر اديب و مورخ چيره دست محمد بن عمران مرزبانى (علم روايت) آموخت.
ابن حمزه طبرى، ابن داود قمى، صفوان و شيخ صدوق ديگر اساتيد (محمد) بودند كه شهد شيرين دانش را در كام جان او ريختند.
در ميان استادان وى عالمانى از شهرهاى مختلف
مانند قم، بلخ، مراغه، همدان و شهر زور ديده مى شوند.
منبع
گلشن ابرار جلد ١ صفحات ٦٩-٧٠
- پنج شنبه
- 26
- مهر
- 1397
- ساعت
- 10:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه