محمدشمس:
مثه جاده با حس خوب سفر
دارم عاشقيو قدم ميزنم
عجب حس و حالى عجب شوريه
عجب خاطراتى رقم مي زنم
جنون من از لطف چشم توئه
خودت خواستى بيقرارت بشم
تو اين سيل آشفته آروم شدم
پريشونيه رمز آرامشم
تو آغوش باده نسيم بهشت
پر از آسمونه هواى زمين
شبيه يه رؤياس حال و هوام
دوباره شدم زائر اربعين
مسير عموداى نورانيه
ستون تا ستونه اميد فرج
با يه كوله غرق گناه اومدم
به منزل رسيدم با يه بار كج
سلامٌ على ساكن كربلا
سلام اى سر زخمى تشنهكام
حالا روبروى ضريحت حسين
نشستم بگيرم جواب سلام
توى اوج روياى شيرين من
تو قاب چشام صحن ارباب بود
پريدم ديدم كربلا نيستم
چقد حيف اين منظره خواب بود
دل شب توى خلوت بيكسى
با اشكام فقط زار زدم عشقتو
اگه كه نشد كربلايى بشم
توى روضهها جار زدم عشقتو
تب نااميدىِ پرحسرتى
توى بارون چشم مأيوسمه
كه بغض نفسهاى جاموندهها
مثه سردىِ آه افسوسمه
درسته واسه بيكسى دلم
هواى حرم سرپناهه حسين
درسته نخواستى بيام كربلا
آقا باشه هرطور صلاحه حسين
اگه كه شكسته دلم راضيم
دلم روشنه كه منو ميخرى
خوشم دير يا زود آقاى من
منو يه سفر كربلا ميبرى
به حق سهساله به حق رباب
به آلالههاى شهيد حسين
ايشالا كه سال ديگه اربعين
ميام كربلا به اميد حسين
- شنبه
- 28
- مهر
- 1397
- ساعت
- 16:41
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد شمس
ارسال دیدگاه