دل محزونه داره میخونه
به یادِ مادر چشام بارونه
داغ عجیبی رو قلبم نشسته
راه گلومو یه بغضِ که بسته
شهر مدینه دلـم رو شکسته
خودم دیدم،
تو کوچه راه مادرم رو سد کرد
خودم دیدم،
زخم زبون حال و روزش رو بد کرد
خودم دیدم،
چــادر مــادر منــو لگـد کــرد
(وای حسن ۳ حسن جان) ۳
با قلبی خــون نــدارم سامــون
تا دیدم سوختی شدم نیمه جوون
خوب شد که زینب تو کوچه نبوده
حالا کـه می بینه چهره ت کبـوده
می پرسه مادر گناهت چی بوده!؟
مادر من،
تو با صورت خوردی زمین واویلا
مادر من،
تــو کوچه پیر شـدم ببین واویلا
مادر من،
چه زود شدی خونه نشین واویلا
(وای حسن ۳ حسن جان) ۳
- سه شنبه
- 1
- آبان
- 1397
- ساعت
- 19:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
روح اله نوروزی
ارسال دیدگاه