سبک ۱۲ ـ ذکر / زمزمه ـ خون
خون ريزد از كنجِ لبِ من
زهرِ جفا شد مرحمِ تاب و تبِ من ـ وای تاب و تبِ من
در كوچهها خون كردم اين دل
طشتي بياور در برم اي زينبِ من ـ وای ای زینبِ من
من كه ز دنيا بي وفايي حاصلم شد
آخر شريك زندگاني قاتلم شد
جانم حسن جانم حسن جان(۳)
تا پای طشت خون نشستم
بر پاره های این جگر من دیده بستم ـ دیده بستم
در پیش پای مادر خود
از ناتوانی ناگه از ساقه شکستم ـ وای شکستم
زينب ببر اين طشت خونين از برِ من
تا كه نبيند لخته ها را مادرِ من
جانم حسن جانم حسن جان(۳)
در كوچهها كارم جنون شد
از ضربِ سيلي چشمِ مادر غرقِ خون شد ـ غرقِ خون شد
دست عدو از بس قوي بود
روپوش مادر از گلِ رويش برون شد ـ وای برون شد
بهرِ كمك خود را به سويش ميكشاندم
پنهان ز بابا چادرش را ميتكاندم
جانم حسن جانم حسن جان(۳)
از شدت آن ضربِ سيلي
رخسارهي من هم پر از شور و شرر شد ـ وای شرر شد
اما بگويم از صدايش
گوشِ ملائك با صدايش جمله كر شد ـ جمله کر شد
واي من از آن كوچهها و رويِ نيلي
من هم زمين افتادم از آن ضربِ سيلي
جانم حسن جانم حسن جان(۳)
- سه شنبه
- 8
- آبان
- 1397
- ساعت
- 0:39
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه