غزل ورود کاروان به شام
تا نظر بر لاله های چیده ميخورد
تير غم بر زينبِ غمديده ميخورد
در ميان مجلس و بزم یزیدی
دیده ها بر اختری تابيده ميخورد
وای از آن طشت طلا و قرص ماهش
چنگ كين بر گيسوي پيچيده ميخورد
پيش چشمِ شاميان بي مروّت
اشك ماتم دم به دم بر ديده ميخورد
خيزران از آه زينب گريه ميكرد
تا كه محكم بر لب خشكيده ميخورد
ضربهها با خندهها ميشد هم آهنگ
ظلم دشمن بر دلي پاشيده ميخورد
واي از آن دشمن که پيش چشم زن ها
جام مي در حالتی رقصيده ميخورد
- سه شنبه
- 8
- آبان
- 1397
- ساعت
- 1:52
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه