ره توشهی
اربعین از کربلا
دل سودا زدهام از غم هجران مانده
دفتر عشق ببین در خط پایان مانده
اربعین رفت و خدایا همگی برگشتند
کربلا ماند و تنی بی سر و سامان مانده
اربعین رفت و ببین داغ غمم افزون شد
بهر لبهای ترک خورده و عطشان مانده
چقدر ضجه زدم در حرم اربابم
جسم من آمده و از تن من جان مانده
شب جمعه است کنون آمده زهرا ز جنان
سر عشاق هنوزم به گریبان مانده
روضه خوان زینب کبراست کنار گودال
همره مادر ششماههی گریان مانده
نجمه از داغ غم قاسم خود ناله زنان
پشتاینخیمهبهسوگ ازغمباران مانده
علقمه،مشک و علم، دست جدا از سقا
هرطرفگوشهای از دشت ز جانان مانده
دفتر عشق ببین در خط پایان مانده
اربعین رفت و خدایا همگی برگشتند
کربلا ماند و تنی بی سر و سامان مانده
اربعین رفت و ببین داغ غمم افزون شد
بهر لبهای ترک خورده و عطشان مانده
چقدر ضجه زدم در حرم اربابم
جسم من آمده و از تن من جان مانده
شب جمعه است کنون آمده زهرا ز جنان
سر عشاق هنوزم به گریبان مانده
روضه خوان زینب کبراست کنار گودال
همره مادر ششماههی گریان مانده
نجمه از داغ غم قاسم خود ناله زنان
پشتاینخیمهبهسوگ ازغمباران مانده
علقمه،مشک و علم، دست جدا از سقا
هرطرفگوشهای از دشت ز جانان مانده
- پنج شنبه
- 10
- آبان
- 1397
- ساعت
- 23:1
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه