غزلی ویژه رحلت حضرت پیامبر اکرم(ص)
از پيش زهرايت مرو، زهرا پريشان ميشود
از هجر تو اي مهربان، پيوسته گريان ميشود
گويد كه اي باباي من، من را به همراهت ببر
روح تو در جسم من و بي تو چه بيجان ميشود
دانم كه بعد تو پدر، بي حرمتي گردد فزون
اين دخترِ غم پرورت، در كوچه حيران ميشود
بابا قسم دادم تو را بر اشكِ چشم خسته ام
بي من مرو، بي تو دلم، شامِ غريبان ميشود
بعد تو من پژمرده و گردد علي خانه نشين
بي تو به دست دشمنان، بر نيزه قرآن ميشود
بعد تو فرزندم حسن، غربت نشينِغم شود
با کینه های قاتلش، مسمومِ دوران ميشود
بعد تو ميدانم حسين، بر خاك داغِ كربلا
در شطِ خونِ حنجرش، لب تشنه غلطان ميشود
- سه شنبه
- 15
- آبان
- 1397
- ساعت
- 0:16
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه