السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
برای این دل بی تاب من که راهی نیست
به غیر سایه ی لطفش پناهگاهی نیست
جدا شدن که ز آغوش گرم اقیانوس
اگرچه ساده شود ، کارِ هیچ ماهی نیست
یقین کُن اینکه از این بحر مهربانی ها
جدا شدن به خداوند ، جز تباهی نیست
کجا رود دل بشکسته ای که بی یار است؟!
دلی که شام غمش را جز او پگاهی نیست
قدم زدم همه ی هفت شهر عشق ، اما
چه دیدم ! آنکه برایم پناهگاهی نیست !!!
همین که تا به خودم آمدم چنین دیدم
که تا ورودی «باب الجواد» راهی نیست
رسیده بود دلم مشهد الرضایی که.....
در آن میان ، سخن از ، گدا و شاهی نیست
به سینه دست گذاشتم،سلام ای سلطان...
سلام آنکه مرا جز درت پناهی نیست
فقیر و در به در ِ مهربانی ات هستم
رسیده ام به درت در بساطم آهی نیست
چنان شکار ِ نگاهت شده ست دل تا حشر
به فکر و در طلب هیچ گریزگاهی نیست
به جز همین دو سه پیمانه می زدن در عشق
من ِ شکسته سبو را دگر گناهی نیست
رَدَم مکن ز در خانه ات به حق جواد
اگر چه روی گدایت به جز سیاهی نیست
برای ‘’زائر’’ دلخسته ات تو میدانی
به غیر پنجره فولادتان پناهی نیست
نشد که قسمت ما کربلای ثارالله
به غیر شهر خراسان امیدگاهی نیست
رامین برومند (زائر)
۹۷/۰۸/۱۴
- سه شنبه
- 15
- آبان
- 1397
- ساعت
- 19:6
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه