غزل شهادت حضرت امام رضا(ع)
من كه اين صحن و سرايم را نمايان كردهام
شرحِ دردِ غربتم در سينه پنهان كردهام
از براي دین پیغمبر، نجات مسلمین
عزم رفتن در غريبي خراسان كردهام
لحظهاي كه از مدينه آمدم بر سوي طوس
من وداعي ديدني با نورِ چشمان كردهام
آن دم آمد خاطرم پر ميزدم من در عطش
يادي از لبهاي خشكِ شاهِ عطشان كردهام
منتظر بودم جوادم تا بيايد از سفر
گريه بر آن زينب زار و پريشان كردهام
در ميان حجره و دلخسته و زار و غریب
بهرِ فرزندم، جوادم ختم قرآن كردهام
تا جوادم آمد و او را بغل كردم به آه
يادِ از آن كرب و بلا و آن يتيمان كردهام
مادرم وقتي سرم را روي زانويش نهاد
دردِ دل ها نزد آن بانوی نالان كردهام
- چهارشنبه
- 16
- آبان
- 1397
- ساعت
- 13:39
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه