شعر شهادت حضرت امام حسن عسکری(ع)
نگاهم در نگاه تو، چرا این گونه شيدايي؟
که دارد قاب چشمانت هزاران حرف و نجوایی
ببینی روی نیلی ام که سیلی خورده ی زهر ست
به یاد مادرم زهرا تو در اشک و تماشايي
تو با سن کم ات مهدی پدر را خون لب دیدی
رقیه در نظر آمد، خرابه، رأس بابایی
تمام گریه ی بابا شده نذر غریبی ات
بمیرم ای كه بعد من تو بی یاری تو تنهايي
به غيبت ميكني منزل، به دور از دیده ی مردم
تو رمزِ چارده نوري، تو امیدی به فردایی
جهان از ظلم می لرزد، زمان در راه می میرد
در آن دم عالمی گوید، چرا مهدي نميآيي؟
زمانی منتظرهایت، اسيرِ خاك ميگردند
خيالِ عاشقان گردد، فقط دیدار رويايي
قيامت ميكند هرجا، قيامت اي علمدارم
ز عشق و شور ميسازي جهاني غرقِ زيبايي
مسيرِ ذوالفقار تو مدينه، كربلا تا شام
تويي كه وارث خونِ حسين و حقِ زهرايي
- سه شنبه
- 22
- آبان
- 1397
- ساعت
- 19:40
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه