• پنج شنبه 1 آذر 03


اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(بر سر دارم و از سوز غمت می سوزم )

2886
1

بر سر دارم و از سوز غمت می سوزم

تا بیایی به رهت دیده خود می دوزم

 از سر دار به لبهای پر از خون و درد

زیر لب ناله زدم عزیز زهرا  برگرد

 

مسلمت همنفسی غیر غم ودرد نداشت

به خدا کوفه به جز طوعه دگر مرد نداشت

ز سر صدق کسی الفتی ابراز نکرد

هرچه گشتم احدی در به رویم باز نکرد

آمدند و همه بر دامن من چنگ زدند

شام همانها زسر بام به من سنگ زدند

به سر راهم و بر بام کمین بنشستند

سر سردار تو از سنگ جفا بشکستند

 بین این قوم کسی حرمت من پاس نداشت

آنکه بشکست سرم ذره ای احساس نداشت

منکه پیوسته چنین ناله بر لب دارم

ترس از روز ورود تو و زینب  دارم

ترسم آنست که بر پای گلت خار افتد

گـذر قافــله ات بـر سـر بازار افـــتد

شاعر: مجيد رجبي

 

 

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران