ندارد عاشقى عشق فراوانى كه ما داريم
ندارد هيچكس لبهاى عطشانى كه ما داريم
فداى آخرين لبخند ناز اصغرت گردد
سرِ از تن جدا و جسم بي جانى كه ما داريم
شهادت با اسارت سهم ما از كربلايت شد
خدا را شكر از اين حُسن پايانى كه ما داريم
مدينه مادرى در انتظار ماست برگرديم
ندارد کس خبر از مام گريانى كه ما داريم
ندارد هيچ مهمان مسلمانى شبيه ما
ز غربت ميزبان نامسلمانى كه ما داريم
همين كه زد به روى ما نوا كرديم يا زهرا
رُخ ما شد سند بر عشق پنهانى كه ما داريم
سر ما را جدا سازد كه شايد جايزه گيرد
امان از قاتل بىرحم و ايمانى كه ما داريم
شاعر:میثم عبدلی
- دوشنبه
- 6
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 12:53
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه