• دوشنبه 3 دی 03

 قاسم نعمتی

اشعار حضرت مسلم علیه السلام -(هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو)

889

هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو

به فَدایِ پرِ قنداقِ علی اصغرِ تو

می زنم دست بروی دست چکاری کردم

با چه رویی بشوم روبرو با مادر تو

حاضرم بر سر بازار به خیرات روم

ننشیند پَرِ خاکی به سرِ خواهرِ تو

بر سر من ، همه تفریح کنان سنگ زدند

وای بر صورت چون برگِ گُلِ دختر تو

از همین جا همه تقسیم غنائم کردند

در کمینند به تاراج برند لشگر تو

ترسم این است که گرفتار شوی در گودال

می شود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو

هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد

باز تر میشود این پاره گیه حنجر تو

در دل کوفه بود بغض علی پس بردار

یک عبایی که بود کاشانه ی اکبر تو

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران