از غم نه فرار می تواند بکند
نه اینکه هوار می تواند بکند
جز اینکه بیاید حرمت گریه کند...
"درمانده" چکار می تواند بکند
بر درد دل خسته دوا… تنها تو
در هر دو جهان گره گشا…تنها تو
خاک کف پای زائرت…تنها من
سلطان سریر ارتضا…تنها تو
کس درد دوا نمی کند الا تو
لطفی به گدا نمی کند الا تو
افتاده گره به کارم و می دانم...
کس این گره وا نمی کند الا تو
- پنج شنبه
- 1
- آذر
- 1397
- ساعت
- 11:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید مجتبی شجاع
ارسال دیدگاه