ورود حضرت
فاطمه معصومه(س)
به شهر قم
بند اول
بانو به خاکبوسیتان زائر آمدم
ازلطف بیکرانه حق ذاکر آمدم
بارگنه بدوش تمنا کشیدهام
آلوده بوده لیک کنون طاهر آمدم
قبلهنمای شهر قمی قائمه به عرش
با سینهای ز مهر شما چاکر آمدم
احرام بستهام که طوافت کنمزشوق
با ذکر یا کریمه و یا فاطر آمدم
دیدمکهصبردرسالفبایعاشقیست
عاشق شدم بدرگهتان صابر آمدم
حالاکریمهای و همه سائلت شدند
حوران جنتّان همگی مایلت شدند
بنددوم
تو آمدی و آبروی کشورم شدی
شیعهشدمزیمنتو،بالوپرم شدی
حبلالمتین من شدهای دخترامام
بهراصول دین همهی باورم شدی
ازمشهدالرضابهحریم شما رسم
چوروزحشر شافعهی محشرم شدی
رهتوشهامبهمحضرتان سربهزیریاست
تا مشتری اشک دو چشم ترم شدی
گوید امام هشتم شیعه به هر نفس
فخریه میدهم که شما خواهرم شدی
باخّط نور بر سر ایوان قم نوشت
آوردهای نسیم گل یاس از بهشت
بندسوم
درشوره زار قم تو بهشت آفرین شدی
برتشنهگاناینکویر توماءمعین شدی
تا بارگاه قربِخدایی وسیلهای
یعنیبرایقرب،توحبلالمتینشدی
باب الحوائجّیِ پدر را بهانهای
زهرایدیگری تو بهاین سرزمین شدی
من بندهی نگاه کریمانه توام
تاقبلهگاه دیدهی عینالیقین شدی
نام تو زینت همه عالم چو فاطمهست
یعنی توچهلچراغ بهعرشبرینشدی
برشاهطوسخواهری،ازنسلکوثری
دریک کلام کوثر موسیبن جعفری
بند چهارم
حالازمقدمتوببین روضهخوان شدم
تا لایق عنایت و الطافتان شدم
زنهای قم به پای شما گل فشاندهاند
من در غمی چو قلهی آتشفشان شدم
باعزت آمدی و دلم رفت تا به شام
تا راویت ز مجلس نامحرمان شدم
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا
منروضهخوان چوبولبوخیزرانشدم
چشمت ندیده است سری را به نیزهها
همراه نیزه سوی خرابه روان شدم
دیدمکهکودکیبهرویخاکخفتهاست
شرح فراق با سر ببریده گفته است
بندپنجم
بیبی چه گویم از غم و اندوه بیشمار
از ماجرای تشنگی و طفل شیرخوار
بیبی چه گویمت ز اسارت به سوی شام
از طعنههای و هلهله از ظلم نیزهدار
بیبی چه گویمت ز غمو غصهیرباب
از ظلم و جور نسل یهودی نابکار
بیبی چه گویم از شرر و آتش عدو
از روی بام بر سر زینب که عهدهدار
بوده کفیل دخترکانی که از عفاف
مریم بهپای محملشان بوده پرده دار
بیبی بهقم شکسته نشد حرمت شما
وای از دل شکسته زهرای کربلا
- شنبه
- 10
- آذر
- 1397
- ساعت
- 1:15
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه