داغ سنگین نگاهت دل ما را سوزاند
جگر سوخته ات عرش خدارا سوزاند
توجوان بودی و با دست شیاطین زهری....
به دلت نیش زد و ارض و سما را سوزاند
از غمت قلب رضا درد گرفت و رنجید
آه جان سوز پدر آل عبا را سوزاند
آسمان غم زده شد ماه به فریاد آمد
این چه دردی است زمین، بعد هوا را سوزاند
هر که حاجت به در خانه ی مولا برده
به جوادش قسمش داد رضا را سوزاند
چشم عالم شده خون در غم جانکاه نبی
داغ پرپر شدنت شاه و گدارا سوزاند
کاظمین ات شده در داغ شهادت سوزان
رفتنت حنجره ی هر چه صدا را سوزاند
- یکشنبه
- 2
- دی
- 1397
- ساعت
- 1:19
- نوشته شده توسط
- 09127033809
- شاعر:
-
زهرا رضازاده
ارسال دیدگاه