ای به دست خدای داور دست
از تو بوسیده چار رهبر دست
تا ابد پایدار مکتب عشق
از ازل داده با برادر دست
ظهر عاشورا در رکاب حسین
کرده تقدیم بر پیمبر دست
به تو دل داده یوسف زهرا
ز تو بوسیده شخص حیدر دست
ناز کردی به بحر با لب خشک
آب دریات بوسه زد بر دست
نه عجب گر به ظهر عاشورا
از تو بوسد علی اکبر دست
گر نهی پا به چشم گریانم
می برم از فلک فراتر دست
موج زد سر به سنگ و بحر گریست
که ز آب روان کنی تر، دست
یک بیابان سپاه و یک عباس
یار تو چشم بود و یاور دست
نه به چشم تو بود دیگر نور
نه به جسم تو ماند دیگر دست
رنگ از چهرة حسین پرید
تا جدا شد تو را ز پیکر دست
گشت پامال چون کتاب خدا
از تو در زیر پای لشکر دست
از چه حاجت روا شدی با تیر؟
ای کلید حوائجت در دست
تو ز پا اوفتادی و زینب
بین دشمن نهاد بر سر دست
به که گویم که از تن پاکت
زخم ها می رسید از هر دست
ای زده روز و شب به دامانت
جن و انس و ملک مکرر دست
فاطمه بر شفاعت امت
آورد از تو روز محشر دست
شود از لطف بر سر "میثم"
بکشی لحظه های آخر دست؟
منبع:سایت مدایح
- چهارشنبه
- 8
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 8:48
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه