• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

شعر ولادت حضرت زینب (س) -(سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی)

1193

سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی
همه‌ی حرف خداوند از آغاز علی
گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی
در حرا یاکه حرم باز علی باز علی

از علی گفتم و گفتند که اما زینب
نقطه‌ی با علی و نقطه‌ی زهرا زینب


پنج تَن می‌شود اینگونه مجسم : زینب
همه از جَدّ و اُم و اَب همه باهم زینب
پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب
پنج نقطه زده‌ام تا بزنم دَم زینب

نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد
آیه‌ی اعظم علی آیتِ عُظمی زینب


واژه‌ای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را
قلمی کو که نویسد به زبان  بانو را
که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را
که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را

فاطمه باید از این نام بگیرد پرده
بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب


از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین
بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین
مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین
از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین

همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت
همه دیدند حسین است سراپا زینب


آمده تاکه ببینند غمی جاری را
آمده تاکه بگوید به بلا آری را
به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را
تا به عباس دهد درسِ علمداری را

آمده تا بنویسند پس از اعجازش
کربلا کربُبلا گشت ولی با زینب


معنیِ محض شهود است که آرایه ندید
عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید
سایه‌ی روشن او را زنِ همسایه ندید
غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید

بعد از آن خطبه شد و خطبه‌ی او تیغِ دو دَم
بعد از آن خصم خس و پهنه‌ی دریا زینب


فاطمه رفت  ولی نه دلِ خانه  او بود
جایِ زهرا همه شب  شمعِ شبانه او بود
سه امام‌اند به گِردش که بهانه او بود
سپرِ هر سه در آن ظلمِ زمانه او بود

مادری کرده برای سه امامش جا داشت
که  بگویند به او اُمِ ابیها  زینب


زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب
کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب
زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب
باء بسمِ لله ما هست زِ باءِ زینب

اول فاتحه شد آخر نامش یعنی
 مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب


مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت
عمرش اندازه‌ی پنجاه و چهار آه گذشت
با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت
کَس نفهمید چه بر او همه‌ی راه گذشت

همه‌ی راه بجای همه او خورد زمین
همه‌ی راه سپر بود به هرجا زینب

آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کُنَد
گفت هرکس به غمِ زینب من گریه کُنَد
می‌بَرد گرچه  به یک پلک زدن گریه کُنَد
اَجر آنکه به  حسین و به حسن گریه کُنَد

در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم 
هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب

روضه‌اش بود که دیدی کفنش را بُردند
ناله‌اش بود چرا پیرهنش را بُردند
تیغ‌ها زودتر از نیزه تنش را بُردند
خورجین‌ها سرِ دور از بدنش را بُردند

همه را بُرده ولیکن به تو سوگند نرفت
نخی از  مقعنه‌ی عصمتِ کبری زینب

  • پنج شنبه
  • 27
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 10:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران