#استغاثه_حضرت_زهرا_س_با_خدا
یارب علی غریب و درمانده ام نبیند
این صورتِ کبودم تا زنده ام نبیند
خونابه ی جراحت از زخمِ من چکیده
خونابه ی جگر را افشانده ام نبیند
یارب نشانِ زخمِ پهلوی نازکم را
از پیشِ چشم هایش پوشانده ام نبیند
من غنچه ی شهیدی در بطنِ خویش دارم
این غنچه را که با خون پیچانده ام نبیند
ای یار و یاورِ من مظلومِ حیدرِ من
خدا کند نبینی این زخمِ پیکرِ من
آندم که میخ در را بر سینه ام نشاندند
این میخ را ز سینه من کنده ام نبیند
یارب نگاهِ غیری پهلو وُ بازوان را
با گیسوانِ خونین پوشانده ام نبیند
دیوار می فشارد مسمار می گدازد
این درد را که در دل رنجانده ام نبیند
خواهم ز تو اِلها اندر وداعِ آخر
مولا به بسترِ خون درمانده ام نبیند
ای یار و یاورِ من مظلومِ حیدرِ من
خدا کند نبینی این زخمِ پیکرِ من!
هستی محرابی
- چهارشنبه
- 3
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:34
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه