مادر
شد چهل روز ندیدم گل رویت مادر
مرغ دل پرزند هر لحظه بسویت مادر
شد چهل روز که بار غم تو بر دوش است
بی تو ای نور وفا خانۀ ما خاموش است
شد چهل روز مسافر به دل گور شدی
از چه رو این همه از محفل ما دور شدی
شد چهل روز شدم خوندل و محزون گریم
جای خالیِّ تو را مینگرم خون گریم
شد چهل روز که اشک غم من نیسان است
ای امیدم مگر هجران رُخَت آسان است؟
شد چهل روز سیه گشته چه روشن روزم
یاورم رفته و از داغ غمش می سوزم
شد چهل روز که سوز دل من افزون است
خواهر چشم به راهم که دلش پر خون است
پدر
شد چهل روز ندیدم گل رویت بابا
مرغ دل پرزند هر لحظه بسویت بابا
شد چهل روز که بار غم تو بر دوش است
بی تو ای نور وفا خانۀ ما خاموش است
شد چهل روز مسافر به دل گور شدی
از چه رو این همه از محفل ما دور شدی
شد چهل روز شدم خوندل و محزون گریم
جای خالیِّ تو را مینگرم خون گریم
شد چهل روز که اشک غم من نیسان است
ای امیدم مگر هجران رُخَت آسان است؟
شد چهل روز سیه گشته چه روشن روزم
یاورم رفته و از داغ غمش می سوزم
شد چهل روز که سوز دل من افزون است
خواهر چشم به راهم که دلش پر خون است
- پنج شنبه
- 4
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 12:53
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سیف الله آذری
زهرا