ياس ها لذت زيبا شدنم را بردند
همه جا عطر خوش ياسمنم را بردند
جگرم سوخت به عشق جگر ثارالله
تا مدينه خبر سوختنم را بردند
سنگ ها بر همه جاي بدنم بوسه زدند
عده ا ي مست ثواب زدنم را بردند
لشگر كوفه خبر دار شده دامادم
به تبرك همگي پيرهنم را بردند
كفنم بود همان پيرهن داماديم
عده اي بي خبر از حق كفنم را بردند
اسب ها با سم خود جسم مرا كوبيدند
به همه دشت تمام بدنم را بردند
نيزه ها پشت سر هم همگي صف بستند
عسل ناب ميان دهنم را بردند
عمويم در بغل پيكر من خم شده بود
داد ميزد كه عزيز حسنم را بردند
- پنج شنبه
- 4
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 21:0
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه