آغاز كرده است غزل را به راحتي
لبيك هاي صبح ازل را به راحتي
تيغ اش به هر طرف كه رها شد بدون شك
احضار كرده است اجل را به راحتي
بر خاك و خون كشيده به يك ضربه ي خودش
بسيار مثل ازرق يل را به راحتي
با شيوه ي مبارزه اش زنده كرده است
در ذهن خلق ياد جمل را به راحتي
با يك گل از حسن همه جا ميشود بهار
تغيير داده است مثل را به راحتي
پيغمبرانه در وسط لشگري خبيث
آمد شكست لات و هبل را به راحتي
در زير سم مركب چندين سوار مست
بي واهمه گشوده بغل را به راحتي
با سختي تمام قد او كشيده شد
ديدم شباهت اش به عسل را به راحتي
- پنج شنبه
- 4
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 21:46
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه