دلم گرفته رضا جان به صحن و ایوانت
اسیر عشق توام جان من بقربانت
توضامن غربائی و ضامن آهو
تمام هستی خلقت بود به فرمانت
عنایتی شده از حق که همجوار توام
که بهرمند شوم از عطای شایانت
به آستان تو رو کرده ام تهی دستم
تفضلی کرمی دست من به دامانت
زدرگه کرمت هیچ کس نشد نومید
همیشه برهمه باز است باب احسانت
حریم قدس تورا انبیا شوند زائر
فرشتگان سما گشته اند مهمانت
توئی که پادشاهان زائر حریم تواند
هزار حاتم طائی نشسته برخوانت
فدای آن همه لطف و کرامت و جودت
که خوانده اند تورا خسرو خراسانت
توئی که عالم آل محمدی مولا
نشسته صد چو مسیحا به درس عرفانت
غلام درگه عرش آستان تو خادم
قدح بدست نشسته میان مستانت
- دوشنبه
- 8
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 18:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مقصود ایران منش
ارسال دیدگاه