• جمعه 2 آذر 03


اشعار شهادت عبدالله بن حسن(ع)،(عمه تو هم بیا و ببین ، افتاده عمو جون رو زمین)

3709
10

عمه تو هم بیا و ببین ، افتاده عمو جون رو زمین

دیدی چه خاكی شده برسرم ، وقتشه كه به كمكش برم

عمه صدا می زنه سوی قتلگاه نرو تو رو خدا عبدالله

زیر بارش تیغ و نیزه ها حسین همش می گه نیا عبدالله

 

اما كنار بدن عمو خود باباش می گه بیا عبدالله

جامونده ای هستم از بنی هاشم

می خوام كه من هم برم پیش قاسم

خیلی خرابه حال من، عمه نیا به دنبال من

تو بده اجازه ی رفتن و، فاطمه صدا می زنه منو

ای خدا چرا بدون سوار مركب عموی من یازهرا

زنده بمونم  اگه بعد از این كه می ره آبروی من یازهرا

راه نفسم و گرفته درد بغض تو گلوی من یا زهرا

نفس نموده به سینه ی تنگم

مثل عمو من برا تو می جنگم

جامونده ای هستم از بنی هاشم

می خوام كه من هم برم پیش قاسم

مونده رو خاكا بدنی غریب

از همه جا می وزه بوی سیب

روی لب حسین زمزمه است

صحرا پر صدای فاطمه است

می سوزه سینه ی كبوتری كه هر پرش جدا شده واویلا

دست پسر یتیم حسن ز پیكرش جدا شده واویلا

مونده كنار تنی كه به دستشه سرش جدا شده واویلا

به قتلگه عمه را صدا می زد

به زیر شمشیر دست و پا می زد

جامونده ای هستم از بنی هاشم
می خوام كه من هم برم پیش قاسم

 

شاعر:نیر تبریزی

  • پنج شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران