◾فاطمیه دوم
◾دوشنبهی سیاه
باز شور عزا شده برپا
کوچههای مدینه باریک است
علم و بیرق و کتل آرید
بچهها فاطمیه نزدیک است
یک دوشنبه میان آن کوچه
مادری بی هوا زمین خورد و....
یاس نیلوفری شد و آنگاه
با لگد بین کوچه پژمرد و....
غنچهای در کنار یاسش بود
کودکی بین راه میلرزید
چشم در چشم مادرش افتاد
صحنههای لگد زدن را دید
لکنت افتاد بر زبانش گفت
(ای...ت تو نا نامرد تا تازیانه چ چرا)
ای تو نامرد تازیانه چرا
(ما مادرم حا حاملهست می میدانی)
مادرم حاملهست میدانی
(ب بین این کو کوچهبیب بهانه چ چرا)
بین ای کوچه بی بهانه چرا
نفسش بند آمد و افتاد
همچو شمعی و طفل پروانه
گفت باید که همرهم مادر
ببرم من ترا سوی خانه
علت لکنت زبان این بود
گوشواره شکست و بازو هم
صورت یاس ارغوانی شد
و غرورش شکست و پهلو هم
- یکشنبه
- 14
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 18:25
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه