تو کوچه ها میومدیم باحسنم
یه وقت دیدم هوای کوچه غم گرفت
نمیدونم چجوری راهمونو بست
بانعره هاش قباله رو ازم گرفت
با دست سنگینش
رو صورتم گل کاشت
از خجالت دیوار
یهو ترک برداشت
نمیزنن مادرو جلو چشای پسرش
نمیشکنن غرورشو جلو چشای مادرش
واویلا آه و واویلا
دست میکشیدم روی خاکا نکنه
حسن ببینه تیکه ی گوشوارمو
بدجوری افتاده بودم فهمیده بود
برا بلند شدن توون ندارمو
چشام نداشت سویی
تا که بریم خونه
راهمو گم کردم
دل حسن خونه
چادرمو میتکوند میگفت ببخش مادرم
نشد که کاری کنم سایه ی روی سرم
واویلا آه و واویلا
چند روزیه حال خوشی ندارمو
امونمو بریده گریه ی حسن
چشاشو از چشام میگیره یکسره
شباهمش تو خواب میگه نزن نزن
تا میشنوه کوچه
میلرزه هی دستاش
چشاش پر از اشکه
میزنه رو پاهاش
نمیره از خاطرش سخته برا غیرتش
ضربه ی اون بی حیا از پا در آوردتش
واویلا آه و واویلا
(اوج و فرود سبک به سلیقه شما مداح عزیز)
- دوشنبه
- 15
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
پیمان امجدی
ارسال دیدگاه