ای عاشقان ای عاشقان صبرم به یغما می رود
بر دوش مولا نصف شب تابوت زهرا می رود
خون می چکد از چشم او بشکسته دل افسرده رو
داده به دلبر شستشو سر گشته مولا می رود
پیچیدهء درد و الم اندر حصار فوج غم
بر رفتنش ناید قدم می نالد اما می رود
دل در شرار و التهاب اشکی به چشم و دلکباب
می سوزد از غم بوتراب اشکش به سیما می رود
از تیر غم بشکسته بال چهره عبوس و پر ملال
مغروق دریای خیال یارا ز اعضا می رود
لحظه به لحظه دمبدم آرد به لب در هر قدم
زهرا سکسته پر شدم بر حیدر ایذا می رود
ای دلبر عالی سیر بی من کجا داری سفر
بر خیز و لختی می نگر از من شکیبا می رود
خیز و نگر دلخسته ام دانی به تو دلبسته ام
جانا به جانت خسته ام از من توانا می رود
جان تو دل در آذرم ای یار رخ نیلوفرم
پای مزارت می برم جانم ز تن وا می رود
پیچیدهء غم گشته ام با ناله همدم گشته ام
از درد تو خم گشته ام آهم ثریا می رود
با دیده های خونفشان مخفی ز خلق و ناگران
سوی بقیع هستم روان یارم به عقبا می رود
نالد (هدابت) زین محن تابوت تو بر دوش من
بشکسته بازو خسته تن بر سوی طاها می رود
- سه شنبه
- 16
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد هدایتی
ارسال دیدگاه