در خجالت میکشد
از بیان علتش دفتر خجالت میکشد
روی در مانده سیاه
چند وقتی هست از حیدر خجالت میکشد
میکند نفرین به خود
از تمام هست پیغمبر خجالت میکشد
دربه در دیوار هم
از گل یاسی که شد پرپر خجالت میکشد
روضه سنگین میشود
مرتضی با دیدن بستر خجالت میکشد
وضع خانه درهم است
وای از این آشفتگی مادر خجالت میکشد
شانه می افتد زمین
بیشتر از مادرش دختر خجالت میکشد
میکند زانو بغل
همسری از دیدن همسر خجالت میکشد
بگذریم از روضه ها
شاعری از چشم های تر خجالت میکشد
- یکشنبه
- 21
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 20:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه