#حضرت_امالبنین_مرثیه
پاس ادبم بود که حق معتبرم کرد
خاک در زهرا شدم و تاج سرم کرد
من لایق این رتبه نبودم ولی از لطف
بر همسری شیر خدا مفتخرم کرد
شرمنده زینب شدم از خادمی خویش
او خواند مرا مادر و شرمنده ترم کرد
تا چار پسر داشتم و بود اباالفضل
میخورد به من قبطه هر آنکس نظرم کرد
زین بعد نخوانید دگر ام بنینم
من ام بنینم که فلک بی پسرم کرد
گفتند جدا شد زبدن دست رشیدش
بی دستی عباس چنین خون جگرم کرد
گفتند که بستند سرِ نیزه سرش را
یارب مگر آن ضربه چها با قمرم کرد
از خجلت سقای حرم پیر شدم من
داغ لب عطشان حسین پیرترم کرد
من در عوض فاطمه گریم به حسینش
در علقمه کو گریه برای پسرم کرد
#عبدالحسین
- یکشنبه
- 28
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 1:58
- نوشته شده توسط
- عبدالحسین
- شاعر:
-
عبدالحسین میرزایی
ارسال دیدگاه