یک گوشه ی بقیع کنار چهار قبر
مشغول گریه زاری و سرگرم مرثیه
لا تَدْعُوَنّیت زده آتش به قلبها
اي بهترين ادامه ي زهرای مرضیه
دور و بر تو بال زنان ؛ هر کبوتري
از ناله ی تو ناله ی جانکاه می کشد
با شاه تيرهاي خودش روی بوم خاك
تصویري از عمود و سر ماه می کشد
مقتل نوشته است كه مروان سنگ دل
از سوز گریه ی تو زمین گیر گشته است
خانم شما شنيدي و از هوش رفته اي
پس حق بده به زينب اگر پير گشته است
عُمری گریستی به پسرها نَه...بر حسین
تنها دم از غریبی دلدار می زدی
هر وقت روضه خواني تان با سكينه بود
سقّاي روضه مي شدي و زار می زدی
هربار ظرف آب گرفتي به دست خود
سردي آب ؛ جان و دلت را كباب كرد
تكرار كرد با تو نه يك دفعه ؛ بارها
---كاري كه آب روز دَهُم با رباب كرد
از چار تا رشید دلاور نصیب تو
از دشت کربلا سپری تکّه تکّه است
در سوگ لاله های بدون سرت فقط
سهمیّه ي شما جگري تكه تكه است
سوزي كه داشت حالت مرثيه خواندنت
انداخته ست در دل ما شور و شين را
آموختي به هرچه كنيز است و نوكر است
جاروكِـشيِ بزم عزاي حسين را
- دوشنبه
- 29
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 20:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه