شب جمعه ست حریم حرمت یاد آمد
حالتی رفت دلم سخت به فریاد آمد
دست بر سینه سلامی به تو بفرستادم
بهرآرامش دل، اشک به امداد آمد
مرغ دل را سوی شش گوشه ی تو پر دادم
باز کرده قفس سینه و آزاد آمد
یاحسین گوشدم ویاد محرم کردم
دل من غمزده از آنهمه بیداد آمد
بر روی گنبد زیبای تو جا خوش کردم
شامه را عطر ابوالفضل فرحزاد آمد
عطر خوشبوی گل یاس در آنجا پیچید
گوییا مادر تو بر سر میعاد آمد
شعر:اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 10
- اسفند
- 1397
- ساعت
- 2:39
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه