• سه شنبه 15 آبان 03


اشعار شهادت حضرت قاسم(ع)،(بس که میدان رفتن تو ، بر عمویت مشکل است)

5393
12

بس که میدان رفتن تو ، بر عمویت مشکل است

دست یابی تو ، بر این آرزویت مشکل است

دیگر از هجران مگو ، ای یادگار مجتبی

بر مشام جان ، فراق عطر و بویت مشکل است

 

بر دلم آتش مزن ، ای میوه قلب حسن

چون مرا بشنیدن این گفتگویت مشکل است

سن تو جانا مناسب با چنین پیکار نیست

جنگ تو ، با لشکری در روبرویت مشکل است

سخت باشد ، ناسزا بشنیدن از هر ناکسی

گفتگو با دشمن بی آبرویت مشکل است

ای که واجب نیست ، در این سن تو ، صوم و صلوه

تشنه لب در کربلا ، با خون وضویت مشکل است

بهر میدان رفتن خود ، اشک بر دامن مریز

نور چشمم ، جنگ کردن ، با عدویت مشکل است

ای که از داغ حسن ، گرد یتیمی بر سرت

دیدن اندر خاک و خون ، رخسار و مویت مشکل است

چون به جان مجتبی ، دادی قسم ، اینک برو

گرچه دل برکندن از روی نکویت مشکل است

می‌روی و ، می‌کنم سوی تو با حسرت نگاه

گر چه در هجران ، نظر کردن به سویت مشکل است

بسکه صحرا ، پر خروش از لشگر باطل بود

حق شنیدن از لب تکبیر گویت مشکل است

تا سلامت بینمت ، کردم شتاب از خمیه گاه

لیک ، با انبوه دشمن ، جستجویت مشکل است

بسکه ابر خاک و خون ، بگرفته روی ماه تو

از پس این پرده ها ، دیدار رویت مشکل است

در دم جان دادنت ، گفتی : عمو جانم بیا

غرفه در خون ، دیدن تو ، بر عمویت مشکل است

گر نباشد چشمة چشمان گریانت ( حسان )

زین همه آلودگیها ، شست و شویت مشکل است

 

شاعر:حبیب چایچیان(حسان)

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران