عالم ز آه تیره تر از صبح محشر است
خونِ جگر به دیده ي آلِ پیمبر است
شهر مدینه گشته عزاخانه ي وجود
رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است
گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت
امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است
گِریَند بر امام ششم هفت آسمان
در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است
جسمی که آب شد از جفا زیر خاک رفت
در قلب آب و خاک از این داغ آذر است
خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او
قبرش کنار تربت زهرای اطهر است
آتش زدند خانه او را حرامیان
این اجر خوبی پدر و ارث مادر است
جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار
الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است
قامت خمیده،تن شده مانند شمع آب
این شاهد جنایت منصور کافر است
بر او بریز اشک که این گریه نزد حق
با گریه بر حسین ثوابش برابر است
با آنکه بسته است به رویش در بقیع
"میثم" هماره چشم امیدش به این در است
(غلامرضا سازگار"ميثم")
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 4:32
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه