ای یار و یاورم عزیز مادرم
به دیدنم بیا حسین بی سرم
بیا ببین به پیچ و تابم آقا
چون تو به زیر آفتابم آقا
حسین من حسین من ثارالله
پشت و پناه من ای یار بی پناه
کابوس من شده گودال قتلگاه
یادم نمی رود که رفتم از حال
با دیدن قاتل میان گودال
حسین من حسین من ثارالله
طوری به سینه ات آن بی حیا نشست
که استخوان تو گمان کنم شکست
دیدم خودم با دیده ی بارانی
شد سر بریدن از تنت طولانی
حسین من حسین من ثارالله
هرگز نمی رود از یاد خواهرت
دیدم به زیر پا افتاده بود سرت
داری خبر در کوچه و در بازار
از روی نی افتاد سر علمدار
حسین من حسین من ثارالله
******
شائق
- جمعه
- 2
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 4:32
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه