• جمعه 2 آذر 03


اشعار شهادت حضرت علی اکبر(ع)،(در مجلسی شراره به جان می زد این بیابان)

2508

در مجلسی شراره به جان می زد این بیابان

کای وای بر دل پدر از مرگ نوجوان

فریاد کرد سوخته جانی که در جهان

رسمست هر که داغ جوان دید دوستان

 

رأفت برند حالت آن داغ دیده را

گردند جمع در بر او یار و آشنا

یک دم نمی شوند از آن خسته دل جدا

تا از غم زمانه نیفتد پدر ز پا

یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا

و آن یک ز چهره پاک کند اشک دیده را

شاید که دشمنانش گیرند خوی مهر

از دشمنی برون شده آیند سوی مهر

کز هر سخن کند پدر احساس بوی مهر

القصه هر کسی به طریقی ز روی مهر

تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را

چون کشته شد به تیغ جفا اکبر حسین

آمد به کربلا چه بلا بر سر حسین

آیا که بود در غم دل یاور حسین

آیا که داد تسلیت خاطر حسین

چون دید نعش اکبر در خون طپیده را

فرزند رفت و باب از این غصه پیر شد

از شور غم ز گردش ایام سیر شد

بهر ستم سپهر کمانی دلیر شد

بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه ی مرغ پریده را

شاعر:شهاب تضمین ایرج
 

 

 

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:1
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران