چشمۀ دیدار تو سراب ندارد
ساحت دل، بیتو آفتاب ندارد
آنکه پناهش دهی چه بیمش از اغیار؟
وآنکه شفیعش تویی حساب ندارد
گفتم و بستم دهان مدّعیان را
حرف حسابی دگر جواب ندارد
رحمتی ای آشنای جان که دل من
از تو دگر طاقت عتاب ندارد
چون که تو را خواست، پس هر آنچه تو خواهی
عاشق تو حق انتخاب ندارد
«صدق» دعا را بَرَد بهسوی اجابت
برگِ گُل کاغذی، گلاب ندارد
- جمعه
- 13
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 18:7
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد جواد محبت
ارسال دیدگاه