مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
بیا ای عشق، ای همسایه، ای مرگ!
مرا از دست آدمها رها کن
بیا و ناگهان شادم کن ای مرگ!
به یک ویرانی آبادم کن ای مرگ!
اسیر زندگی هستم، خدا را
از این سلول آزادم کن ای مرگ!
- جمعه
- 20
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 18:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید حبیب نظاری
ارسال دیدگاه